♣Life i$ re@L $tory♣

آخر من از گیسوی تو خود را می آویزم به دار

♣Life i$ re@L $tory♣

آخر من از گیسوی تو خود را می آویزم به دار

اس ام اس مخصوص عید نوروز

بهار یک نقطه دارد نقطه آغاز
بهار زندگیتان بی انتها باد
سال نو مبارک

SMs SMs SMs


دستان پرنوازش بهار، طبیعت خفته را از خواب بیدار می سازد، و زمین و درخت رازهای رنگارنگ و عطرآگین خویش را نثار نگاه ما می کنند. در سال جدید خورشیدی، سبزی، شادی، کامیابی، بهره وری، اثربخشی فعالیتها و بهروزیتان را از درگاه ایزد منان آرزومندم.

SMs SMs SMs

دوست ندارم مثل همه از خدا بخوام که توی زندگی هیچ غمی نباشه، چرا که شادیها در کنار غمهاست که معنا پیدا میکنه و زیبا میشه. تنها از خدا میخوام قدرتِ درکِ حضورش رو توی لحظه های زندگی به همه ی مخلوقاتش عطا کنه، که اون وقته که هیچ مشکلی توان شکستن ما رو نداره. سال نو با دیدِ نو به زندگی و فرصتی دوباره برای بهتر زیستن بر شما و خانواده تان خجسته باد.

SMs SMs SMs


بوی باران ؛ بوی سبزه ؛ بوی خاک
شاخه های شسته ؛ باران خورده ؛ پاک
آسمان آبی و ابر سفید ؛ برگهای سبز بید
عطر نرگس ؛ رقص باد ؛ نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
SMs SMs SMs


بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...

انواع حجاب !!!!

کدام حجاب رو می پسندی ؟!

نتیجه ی اخلاقی:

+ عرب ها خیلی عقب مونده اند 

داستان کشیش و پسرش

کشیشى یک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسیده بود که فکرى در مورد شغل آینده‌اش بکند. پسر هم مثل تقریباً بقیه هم‌سن و سالانش واقعاً نمی‌دانست که چه چیزى از زندگى می‌خواهد و ظاهراً خیلى هم این موضوع برایش اهمیت نداشت. 

یک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصمیم گرفت آزمایشى براى او ترتیب دهد. 

به اتاق پسرش رفت و سه چیز را روى میز او قرار داد: 

یک کتاب مقدس، 
یک سکه طلا 
و یک بطرى مشروب .



کشیش پیش خود گفت : 

« من پشت در پنهان می‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بیاید. آنگاه خواهم دید کدامیک از این سه چیز را از روى میز بر می‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنیش این است که مثل خودم کشیش خواهد شد که این خیلى عالیست. اگر سکه را بردارد یعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نیست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد یعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوری خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.» 


مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت می‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و یک راست راهى اتاقش شد. کیفش را روى تخت انداخت و در حالى که می‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشیاء روى میز افتاد. با کنجکاوى به میز نزدیک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهایتاً کرد این بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زیر بغل زد. سکه طلا را توى جیبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و یک جرعه بزرگ از آن خورد . . . 


کشیش که از پشت در ناظر این ماجرا بود زیر لب گفت:
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

زیر لب گفت راستی من کشیش هستم کشیشها اصلا زن نمی گیرن که بچه داشته باشن که یهو از خواب پرید



راز موفقیت !

راز مــوفـقـیــت! 


کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد…
پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد!
استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند فرزندش را در مقام قهرمانی کل باشگاهها ببیند.
در طول شش ماه استاد فقط روی بدن سازی کودک کار کرد و در عرض این شش ماه حتی یک فن جودو را به او تعلیم نداد.
بعد از شش ماه خبر رسید که یک ماه بعد مسابقات محلی در شهر برگزار می شود.

استاد به کودک ده ساله فقط یک فن آموزش داد و تا زمان برگزاری مسابقات فقط روی آن تک فن کار کرد.

سر انجام مسابقات انجام شد و کودک توانست در میان اعجاب همگان ، با آن تک فن همه حریفان خود را شکست دهد!
سه ماه بعد کودک توانست در مسابقات بین باشگاهها نیز با استفاده از همان تک فن برنده شود.
وقتی مسابقات به پایان رسید، در راه بازگشت به منزل، کودک از استاد راز پیروزی اش را پرسید.
استاد گفت: “دلیل پیروزی تو این بود که اولا به همان یک فن به خوبی مسلط بودی. ثانیا تنها امیدت همان یک فن بود و سوم اینکه تنها راه شناخته شده برای مقابله با این فن، گرفتن دست چپ حریف بود، که تو چنین دستی نداشتی!
یاد بگیر که در زندگی، از نقاط ضعف خود به عنوان نقاط قوت استفاده کنی.


راز موفقیت در زندگی، داشتن امکانات نیست، بلکه استفاده از “بی امکانی” به عنوان نقطه قوت است

چهرشنبه سوری خیلی حال داد...

با عرض پوزش که مطلب دیر نوشتم به علت مسائل فنی خب براتون بگم از شب چهار شنبه سوری اول که جایی رو پیدا نکردم و حسابی حال گرفته بود همه جا پلیس بود اخرش نزدیک خونمون یه جایی رو پیدا کردم وای که چه خبر بود دختر و پسرها ریخته بودن بزن و برقص تا یک شب می رقصیدیم  وای که چه حالی داد اینقدر که رقصیدم پاهام درد میکنه.

چهارشنبه سوری...

:: استان سیستان و بلوچستان:: در سیستان مردم گونی، پتو و نمد کهنه را به صورت گلوله در می آورند و آن را در غروب آخرین چهارشنبه سال، آتش می زنند و معتقدند که نحوست این شب با این عمل از بین می رود. اینم نحوه چهارشنبه سوری در وطن من در ایران باستان امیدوارم امشب به همه خوش بگذره منکه که میخوام خودمم بترکونم

مدرسه۰۰۰

امروز صبح مثل هیمشه دوان دوان  رفتم مدرسه گفتم:الان معلم سر کلاسه وقتی رفتم تو مدرسه هیچ کدوم از بچه ها نبودن حالم گرفته شد گفتم چراامروز امدم مدرسه انقدرمنتظر شدم تا معلم و بچه ها رو از خونه هاشون مدیرمون با تلفن کشید بیرون دیگه تا بعد عید نمیرم مدرسه

تنهایی

این روزها خیلی احساس تنهایی میکنم چون خیلی تنهام سه ساله که بابا منو تنها گذاشته و رفته هنوز باور نمیکنم هنوز منتظرش هستم که بگرده تا دوباره در اغوشش گریه کنم اینقدر گریه کنم تا دیگه اشکی نداشته باشم تازه مادر هم سه ماهی هست ک به مسافرت کاری رفته مگه  یه ادم چقدر میتونه تنها باشه دیگه تحمل تنهایی ندارم ای خدا.

چه

چه می توان یادگاری برای عزیز خود چند سطر سکوت نوشت تا در خلوت خود سکوت را هر طور که خواست معنی کند.

اشکم ولی به پای عزیزان چکیده ام خارم ولی به سایه ی گل ارمیده ام با رنگ و بوی توای نو بهار عشق همچون بنفشه سر به گریبان کشیده ام.