♣Life i$ re@L $tory♣

آخر من از گیسوی تو خود را می آویزم به دار

♣Life i$ re@L $tory♣

آخر من از گیسوی تو خود را می آویزم به دار

داستان عشق


1-من قبلنا این شکلی بودم:




2--بعد یه روز یه نفر رو دیدم ….



3-اون این شکلی بود !


4-ما اوقات خوبی با هم داشتیم ….



5-من یه کادو مثل این بهش دادم


بقیه این داستان باحال در ادامه مطلب ...


6-وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!



7-ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ….



8-و این وضع من توی اداره بود ….



9-وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ….



10-و من اینجوری بهشون جواب می دادم ….




11-اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..



12-و من اینجوری بودم ….




13-بعدش اینجوری شدم ….





14-احساس من اینجوری بود ….




15-بعد اینجوری شدم …



16-بله .. آخرش به این حال و روز افتادم …


17-پدر عاشقی بسوزه !



نظرات 4 + ارسال نظر
نسل نو شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:04 http://www.nasle9.com

سلام
وبلاگ جالب و جذابی دارین اگه مایلین باهم تبادل لینک داشته باشیم
در صورتی که مایل هستید مارو با عنوان .:: نسل نو ::. لینک کنین و خبرشو بهم بدین تا با عنوان دلخواه لینکتون کنم.
موفق باشید

سپیده شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 15:38 http://ma-khodemon.blogfa.com

سلام سلام . خیلی جالب بود کلی خندیدم

giny یکشنبه 4 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 16:06 http://giny.blogfa.com

koli xandidaam xili bamaze bodan xudaeish.

نیوشا جمعه 16 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 17:05

عااالیییی بود :)))))))))))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد